بنام خالق زیباترین داستانها
سیزده تا ورق برداشت . سفید و تروتمیز . هرچه که غم و غصه یا خاطره ی تلخ در یک سال گذشته داشت ، همه را روی آنها نوشت . روزی یک ورق .
آنهایی را که تلخ تر بودند روی دو یا سه ورق یادداشت کرد .
زخم زبانهایی را که خورده بود روی هر سیزده ورق نوشت و روز سیزده همه را یکجا همراه سبزه به آب داد ..